جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی

ساخت وبلاگ
مولای من سلام ...می‌گویند آنکس که در بهمن مانده تقلا می‌کند برای آمدن به سطح و نجات دادن خود. اما اسف‌انگیز آن وقتی است که مسیر را وارونه می‌رود و بجای سطح به عمق می‌خزد تا گور یخ‌آلود خود را عمیق‌تر کند. این گرفتاری کسی است که در قحط خورشید و بی‌نصیبی از آسمان ناگزیر به رفتن است. اهل فن بزاقی می‌اندازند که ببینند به کدام سو می‌افتد که هر سو فتاد بدانند جاذبه است و عکسش به خلاص منتهی است. جمعه ششصد و نوزدهم مقارن است با بیستم مرداد از سال دو. عقل من در برابر حقیقت این عالم همچون لخته بزاقی است در برابر اقیانوس‌ها. جز این ندارم و به قدر همین نشانه مشغول رفتنم. روا نیست غایت اینهمه تمنا، ضلالت باشد و تمنای هدایت به عافیت دارم. نه برای خودم؛ که شایسته فرصت‌های هزارباره نیستم بلکه برای کسانی که گوشه چشمی به راه‌پیمودن من دارند. چراغ فانوس را بنما که اقیانوس سخت طوفانی است. جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 39 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 15:11

مولای من سلام

شاید مرتبه‌ای از ظهور آن باشد که شخصیتی از میانه‌ تاریخ یا حتی از لابلای اسطوره برخیزد و در عالم معقولات، مختصات یابد؛ آنچنان که دیگر نه انسانی در گذشته و نه آمالی در آینده بلکه راهی در اکنون باشد به سوی کمال.

جمعه شانصد و شانزدهم اولین جمعه از محرم و آخرین جمعه از تیرماه سال دو است. دوستت دارم

جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:01

مولای من سلام ...حالا بهتر از سال‌های قبل عظمت مصیبت را درک می‌کنم. شاید اگر می‌گفتند که ما حسین را شایسته مرگ دیدیم چون اهل صدق و ایمان است، رنج کمتر بود. اما اینکه خون او را مباح دانستند چون از دین جدّش خارج شده است مصیبتی بزرگتر از یک قتل و خون‌ریزی است. در طول تاریخ خون‌های بسیاری ریخته شده و آنچه داستان جد شهید را مستثنی می‌کند وسعت حماقت و رذالت جبهه روبرو است در مواجهه با بیکرانِ معرفت و آگاهی.آقاجانچرا عرض می‌کنم این را امسال بهتر از همیشه می‌فهمم؟ چون شبیه‌ترین خلایق به سپاهیان یزید، زیر بیرق حسین خود را هدایت یافته می‌دانند. عصاره فضایل نبی را به مسلخ بردن به بهانه خروج از دین نبی؛ همانقدر تلخ است که یزید و یزیدیان بشوند مجلس گردان مصیبت حسین. چطور می‌شود اینهمه ستم، دروغ، انسداد، استبداد، رذالت و دنائت را در «حال ساده» ندید و خود را فدایی شعائر در «ماضی بعید» دانست!؟ مگر نه آنکه جدشهید،‌ جان بر دست گرفتند تا دین نبی زنده شود؟ چه نسبتی است میان ایشان و کسانی که چنان کردند که شاهد چنین اشمئزاز و بیزاری از شعائر باشیم؟حضرت امانچنان که من می‌بینم؛‌ دشواری خالصان و پاکان روزگار این است که خلق را تفهیم کنند ما اگر باوری داریم و ایمانی، ولله مناسبتی با جیره‌خواران ظلمِ زمانه نداریم. مدعیان هدایت، راه را چنان به رذالت خود آلوده‌اند که یافتن سره از ناسره و راه از بیراهه بر همگان دشوار شده. از بس قرآن‌ها بر سرنیزه نشسته است که اگر کسی هم از تدلیس این قوم بری باشد باید خلق را قانع کند که نیزه‌ای در آستین ندارد. یا طریقجمعه ششصد و هفدهم و ششم تیرماه سال دو؛‌ مقارن است با عاشورا. شکوه از جمع و جامعه جای خود. سطرهای پایانی را می‌خواهم به شکایت از خودم مشغول باشم! عجیب است اگر آد جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 52 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:01

مولای من سلام ...

گویی جامعه برای انفجار بزرگ نیازمند انزجار بزرگ بود.

آنچنان بزرگ که جز با غایت جنایت اصحاب یزید در برابر غایت غربت اصحاب حسین حاصل نمی‌شد

جمعه ششصد و هجدهم مقارن با سیزدهم مرداد سال دو

جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 14:01