مولای من سلام ...میگویند آنکس که در بهمن مانده تقلا میکند برای آمدن به سطح و نجات دادن خود. اما اسفانگیز آن وقتی است که مسیر را وارونه میرود و بجای سطح به عمق میخزد تا گور یخآلود خود را عمیقتر کند. این گرفتاری کسی است که در قحط خورشید و بینصیبی از آسمان ناگزیر به رفتن است. اهل فن
بزاقی میاندازند که ببینند به کدام سو میافتد که هر سو فتاد بدانند جاذبه است و عکسش به خلاص منتهی است.
جمعه ششصد و نوزدهم مقارن است با بیستم مرداد از سال دو. عقل من در برابر حقیقت این عالم همچون لخته بزاقی است در برابر اقیانوسها. جز این ندارم و به قدر همین نشانه مشغول رفتنم. روا نیست غایت اینهمه تمنا، ضلالت باشد و تمنای هدایت به عافیت دارم. نه برای خودم؛ که شایسته فرصتهای هزارباره نیستم بلکه برای کسانی که گوشه چشمی به راهپیمودن من دارند. چراغ فانوس را بنما که اقیانوس سخت طوفانی است. جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی...
ما را در سایت جمعه سیصد و بیستم و پنجم: فرسودگی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : jomenevisi بازدید : 39 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 15:11